Rahaayi

Wednesday, November 10, 2004

تنهایی متفکر

گاهی وقتا به گذشته خودم فکر می کنم.. به دوران کودکيم که تا حد زيادی تحت تاثير و کنترل والدينم سپری شد. پدر و مادرم رو به خاطر ميارم و شيوه های تربيتی شون رو.. استاندارد هاشون رو.
نسل ما ميراث خيلی زمخت و سنگينی از نسل قبل از خودش به ارث برده و اون مسئوليت پاسخ دادن به سوال "?So What" ه. چون پدران و مادران ما زندگی رو اونطوری که روند و روال زندگی در جامعه بوده زندگی کردن و هيچوقت از خودشون نپرسيدن: ?So what
پدر من اولين فرزندی بود که در خانوادش زنده موند. بچه های قبل از اون همه سر تولدت از بين رفتن. پدر من زندگی رو اونطوری که در اون زمان مرسوم بود زندگی کرد و از همه همشهری های خودش در تحصيلات و ثروت جلو زد. در سن ۲۰ سالگی ازدواج کرد و هيچوقت از خودش نپرسيد چرا داره ازدواج می کنه. مادرم هم هرگز فکر نکرد که آدم می تونه ازدواج نکنه. پدر و مادر من تمام عمرشون کار کردن و هيچوقت از خودشون نپرسيدن چرا بايد کار کنن؟‌ آيا زندگی ارزش اينهمه کار کردن رو داره؟ آيا راه ديگری بجز کار کردن وجود داره؟ ... بعد هم بچه دار شدن و هرگز از خودشون نپرسيدن آيا آدم بايد بچه دار بشه؟
اگه اين سوالات رو از پدر و مادرتون بپرسين احتمالا ميگن که شما ديوونه اين. ولی حقيقت اينه که نسل ما اولين نسلی از ايرانيهاست که بطور خيلی جدی با اينگونه سوالها دست به گريبانه. در نسل پدران ما هيچکس دچار بی انگيزگی نميشد.. هيچکس زياد تو فکر فرو نميرفت و خودشو تو يه اتاق حبس نمی کرد. هيچکس مديتيشن نمی کرد و هيچکس مثل من دين رو زير سوال نمی برد.
امروز من به عنوان جوان ايرانيی که هيچگونه حد و مرزی برای فکر کردن و سوال کردن نميشناسه حتی ممکنه بنشينم و احتمال گمراه شدن به دليل اعتقادات مذهبی رو محاسبه کنم و با دهه های گذشته مقايسه کنم.. اگه احتمال گمراه شدن به دليل اعتقاد به دين از احتمال هدايت شدن توسط دين بيشتر بشه من دور دين رو خط می کشم و به طور رسمی فتوا صادر می کنم که دوره دينداری سپری شده و حالا ديگه دين نداشتن از دينداری بهتره. من تا اين اندازه در تفکر بی رحم هستم و می دونم که خيلی از شماها هم همينطور هستين. همين بی رحميه که باعث ميشه که ما در صف اول نبرد تفکر قرار بگيريم.. تفکر به سوالاتی که پدران و مادران ما جرات فکر کردن بهشون رو نداشتن و به لطائف الحيل از پاسخ دادن بهشون طفره رفتن.
حقيقت اينه که ما صف شکن شديم و در اين صف شکن شدن حتی از مردم اروپا و استراليا هم جلو زديم.. چون در همه جای دنيا مردم تا وقتی که شکمشون سيره و پول برای تفريح و سکس و سرگرمی دارن وقتشونو صرف فکر کردن نمی کنن. ولی ما جوانان گيج ايرانی حتی وقتی که وضع مالی خوبی داريم هم از خودمون سوالهای عجيب و غريب می کنيم.. بی انگيزگی گاهی باعث ميشه که وقتی پول داريم که مسافرت بريم و تفريح کنيم بجاش روی صندليمون بنشينيم و از خودمون بپرسيم مسافرت برم که چی بشه؟
اين وسط من برای اينکه نشون بدم که موجود عجيب و غريب يا خارق العاده ای هستم هميشه برای فکر کردن احتياج به مقداری تنهايی دارم. چون وقتی با خانواده م فکر می کنم محدوديت های فکر اونها جلوی بلند پروازی های فکرم رو می گيره و وقتی که همگام با خواننده های وبلاگم فکر می کنم بازهم حدی وجود داره که نمی تونم پامو از اون فراتر بگذارم. بطوری مثلا هرگونه تفکری که بطور کامل دين و مذهب رو زير سوال ببره برای شما قابل قبول نيست.. اگرچه صغرا و کبرای اون تفکر به قدر کافی درست و مستحکم باشه. يا هر نظريه ای که به نحوی با ازدواج يا توليد مثل يا سکس مخالفت کنه فرای حيطه همراهی شما با منه. متنی که از کلمات يا نامهای خاصی استفاده کنه حتی اگر استفاده از اون کلمات ضروری يا جايز باشه افهام خواننده هارو می سوزونه و نوشته ای که انتقام گرفتن و بر بخشش ترجيح بده حتی اگر خيلی درست و منطقی باشه دست نويسندش رو گاز ميگيره.
اينا حدود و مرزهای تفکر ما هستن. ما با عنوان نسلی که برای اولين بار در تاريخ ايران تفکر رو به عنوان يکی از کارهای روزمره در آورديم هنوز بندهای بسياری به پاهامون داريم که پروازمون رو فقط تا سرحد کشيده شدن اين بندها امکان پذير می کنه.
در اين ميان هرکسی که دلش بخواد مرغ تفکرش رو فراتر از اين بندها به پرواز در بياره ناچاره که وقت زيادی رو در تنهايی به سر ببره. لازمه که وبلاگ ننويسه يا اينکه تفکرات روزش رو به وبلاگش راه نده چون هر جمله ای که مورد مخالفت عمده خواننده ها قرار بگيره سست ميشه و امکان اينکه پايه ای برای بنای جمله ای بلندپروازانه تر باشه رو پيدا نمی کنه. در نتيجه اين فرايند، متفکر کم کم دست از بلند پروازی بر ميداره و ياد ميگيره که تفکرش رو به حيطه فهم و درجه آزادی خواننده هاش محدود کنه. اين تنها راهيه که می تونه بلاگر موفقی باشه و تنها در اين صورته که می تونه تصديق و به به و چه چه خواننده هاشو بدرقه راهش ببينه و به توشه اعتماد به نفس متزلزلش اضافه کنه.