Rahaayi

Wednesday, September 19, 2007

رقص پریان


اول از همه خدایان هستن که رقص رو آفریدن. خدایان از بهترین ها هستن.. به زبان موسیقی صحبت می کنن و کردارشون رقص نام داره. دیگران می رقصن تا بمانند خدایان باشن.

سپس پریان هستن که بهترین بهترین ها هستن. پریان اونهایی هستن که می رقصن و در رقص همه چیز رو فراموش می کنن. پریان هست و نیستشون رو در رقص می بازن و از هستی ساقط میشن. پریان انقدر می رقصن تا پاهاشون خون بیفته و در هر رقص دل می برن و دل می بازن. اگر هنگام رقصیدن دلت رو روی پاشون بندازی اونو برمیدارن و برای همیشه در آغوش می گیرن. زندگی پریان خاطرات رقصها و دل بردن ها و دل باختن هاست. پریان از هر کسی انتظار یک عشق بازی نیمه کاره دارن ولی هرگز با فرشتگان وصلت نمی کنن.

سوم فرشتگان هستن.. اونهایی که زیبا هستن و هنگام رقصیدن توی چشمات نگاه می کنن.. اگر دلی رو روی زمین ببینن می بوسن و سر جاش میذارن ولی هرگز دلی رو در آغوش نمی گیرن. اگر کسی رو تنها ببینن باهاش میرقصن ولی هرگز عاشق نمیشن.

چهارم انسانها هستن که روی زمین زندگی می کنن.. اونها هم می رقصن ولی رقص رو نمی فهمن. اونها هم عاشق میشن ولی دل نمی بازن. انسانها با هم جفت میشن و وقتی که جفت شدن نامه های همدیگر رو می خونن. اگر یکی از اونها با نفر سومی برقصه عشقشون از بین میره. اگر یکی از اونها از نفر سومی تعریف کنه عشقشون از بین میره. اگر یکی از اونها نفر سومی رو دوست داشته عشقشون از بین میره و اگه یکی از اونها عاشق بشه عشقشون از بین میره. انسانها کمال پرستن و کیفیت هرچیز براشون مهمه. به دنبال یه عشق تمام و کمال و بدون خدشه هستن از اونجاست که هر روز دل خودشون و عزیزشون رو با مخلوطی از خاک اره و خون می شورن تا پاک و بدون خدشه باقی بمونه.