Rahaayi

Wednesday, September 26, 2007

آسودگی (2)

شعله ای که مانی پورا بلند میشه یک آن زبونه میکشه و تا بالای صورتت میاد.. خیلی جاها رو می سوزونه و خیلی جاها رو روشن می کنه. شاید فقط یک دقیقه با سوختن کامل فاصله داری که وقت مدیتیشن به پایان می رسه. برخلاف میل باطنیت به دستور کسی که معتقدی تصویر کامل رو دیده مدیتیشن رو به پایان می بری.

در درون قلبت حضور عزیزی رو حس می کنی.. بنظر میاد قسمت جدیدی از وجودت رو کشف کردی. توی سینه ات عنصر جدیدی هست که نام آسودگی رو روش گذاشتی.. همونی که بودنش بی اندازه آرومت می کنه. احساس می کنی که بدنت سرتاپا آبیاری شده و احساسی از رطوبت و نرمی در خود داری.

اونچه که در آتش مانی پورا بسوزه بعیده که دوباره به حال اول برگرده.. بعضی از اتفاقات فقط یکبار لازمه بیفته.
اوشو میگه کسی که ماه رو نمیشناسه از تصویر ماه در امواج دریا نمی تونه به هویت ماه پی ببره.. ولی به محض اینکه فقط یکبار ماه رو دیده باشی، انعکاس ماه در امواج دریا هرچند پراکنده و نا منظم ماه رو به تو یادآور می کنه.. در این حالت دیگه امکان نداره انعکاس ماه رو با چیز دیگه ای اشتباه بگیری.

اشتباهات عمدتا از همین ندیدن ناشی میشن.. اگه تصویر کامل رو ندیده باشی هرچیزی رو ممکنه با هرچیزی اشتباه بگیری.. ولی فقط یکبار دیدن تصویر کامل کافیه تا برای همیشه تورو از اشتباه مصون کنه. دانش یک روشن بین از اینجا میاد.