Rahaayi

Sunday, February 04, 2007

One Bloody Mary

همه چیزهای خوب دنیا می تونن یکجا جمع بشن ولی وقتی جمع شدن ممکنه دست به دست هم بدن و دخلت را بیارن. این جمله ایه که هربار به خودت میگی وقتی که این دختره چشم سفید مو طلایی از جلوی میزت رد میشه. با خودت فکر می کنی که جایی که پنجاه تا دختر ایرانی باشن به راحتی میشه مدیتیشن کرد ولی وقتی یک دختر استرالیایی توی محیط کار هست اصلا نمی توی سرت رو به کار جمع کنی.
جدیدا از اونجا که خیلی به آخر عاقبت خودت مطمئنی هروقت که می بینیش برای اینکه عقده خواستنش رو از دلت بیرون کنی تو دلت بهش میگی:
I'll make one like you.
بعد که دوباره میاد یکمی تنازی می کنه و رد میشه میگی:
I'll make one exactly like you!
اونوقت سرت رو محکم بین دو دستت می گیری و manually می چرخونی و میاریش روبروی مانیتور.

Un Bloody Mary, por favor

بهترین دوستت مردده. اینبار نگاهی در چشماش می بینی که هرگز نمی تونی تفسیر کنی. تو که از روی انگشتای دست افراد افکارشون رو حدس می زنی اینبار هرچقدر به ذهنت فشار میاری تفسیری برای این نگاه سراغ نداری. بهترین دوستت دیگه تورو باور نداره. دیگه به تو اعتماد نداره و دیگه خیال نمی کنه که تو داری راه رو درست میری. شاید فکر می کنه تو دخترباز شدی و گمراه شدی. شاید دیگه باور نداره که تو درست عمل می کنی وشاید بدون اینکه به تو بگه بهترین دوست کس دیگه ای شده و وقتی که با تو حرف می زنه بجای سود و زیان تو سود و زیان اون رو در نظر می گیره.
بهترین دوستت نگرانه.. تو نگرانی رو در چشماش می بینی ولی می دونی که اگه ازش بپرسی مثل همیشه بهت میگه که یه حسی داره که نمی تونه توضیحش بده.. ممکنه بهت بگه که حس هاش معمولا اشتباهه و شاید خودت هم اینطوری فکر کنی ولی اینطور نیست. اون فکری داره که تحت هیچ شرایطی با تو در میون نمیذاره و شاید به همین دلیله که بجای اینکه رودررو ازش بپرسی تصمیم میگیری وبلاگ بنوسی.. شاید حس میکنی که بهترین دوست کسی بودن لازمه ش اینه که باهات روراست باشه و بهت بگه که چی تو چشماشه اگرچه می دونی که دیگه هرگز این اتفاق نمی افته چون مدتیه که احساس می کنی درصداقتش به نظر میاد باید هوای چند نفر دیگه رو هم داشته باشه. در چنین شرایطی بدون اینکه بخوای احساس می کنی که چیزی که باعث میشه کسی بهترین دوست کسی باشه ممکنه اینجا به باریکی یک نخ شده باشه و امیدواری که پاره نشه.
اونوقته که در حالی که روبروی کسی نشستی ممکنه احساس کنی که برای اولین بار در اینهمه سال 18 هزار مایل ازش دور شدی.
دوباره سرت رو با زور دستات به طرف مانیتور بر می گردونی.

Un Bloody Mary, por favor

اجسام از دیدگاه اسلام به دو دسته تقسیم میشن: اجسامی که ستر عورت می کنن و اونهایی که ستر عورت نمی کنن. مطابق این تقسیم بندی همه اجسامی که سایز تقریبا یکسانی دارن در یک دسته قرار می گیرن و دوغ و دوشاب رسما یکی میشن. از دید منم که یه مسلمون دو آتیشه ام افراد به دو گروه تقسیم میشن: کسانی که حاضرن مکانشون رو در اختیار آدم بذارن و کسانی که حاضر نیستن اینکارو بکنن.
فراموش نشه که کسانی که مکان ندارن فعلا طبقه بندی نمیشن تا وقتی که به سن بلوغ اقتصادی رسیدن و مکان دار شدن اونوقت در یکی از گروه های نامبرده قرار می گیرن.

La luna cambio de rumbo
y me vi dando tumbos
buscando el ambiente, freneticamente
y mira que punto que tiene el asunto
de nuevo tu y yo frente a frente


Puedo ser de barrio bajo, underground pero mi corazon
se te ha declarao duty free, duty free, duty free


Un Bloody Mary por favor...