Rahaayi

Tuesday, May 24, 2005

اهمیت موازی بودن

همه چیز کاملا عادیه.. عادی عادی تا وقتی که یه روز آسمون آبی احاطت می کنه. سینت به افق آبی رنگ آسمون می چسبه و جونت در آبی آزاد آسمون جریان پیدا می کنه. خطوطی موازی هم از آسمون به سینت می چسبن و تا بی نهایت ادامه پیدا می کنن. احساس می کنی که گرمای سینت داره خارج میشه و احساس راحتی عمیقی می کنی.. خنکی عمیقی در قفسه سینت جریان چیدا می کنه.. خنکی توام با آزادی.

به دوستات فکر می کنی.. به همه زنها و دخترهایی که دوست داشتی و به خودت میگی از این به بعد فقط سینم رو به چیزی می چسبونم که خطوط موازی داشته باشه.. خطوطی که تا بی نهایت ادامه پیدا کنه.. نه مثل خطوطی که از سینه دوست دخترت به سینت متصل میشه.. که همه قبل از نیم متر برمیگردن و خودشونو قطع می کنن.

هنوز دوست داری صورتت رو روی یه چیز خیلی نرم مثل صورت دوست دخترت بکشی ولی احساس می کنی دیگه دوست نداری با کسی نزدیک باشی که منیتش خطوط موازی آسمون رو قطع می کنه.. خوب می دونی که هرگز نمی تونی کسی رو موازی با آسمونها پیدا کنی ولی اگه خودت تنها باشی وقتی که سینت به آسمون می چسبه فراموش میشی و با خطوط آسمون موازی میشی.