Rahaayi

Monday, April 04, 2005

As good as it gets

اگه آدم عجیبی باشین همش اتفاقهای عجیب براتون میفته.
اگه مختون تاب داشته باشه ممکنه از اینهمه جا بلند شین و برین یه جایی که عرب نی انداخت ولی نی ش تا اندونزی بیشتر نرسید. اونوقت ممکنه که یه شلوار جین 4 دکمه بخرین که سه تا دکمه کوچیک داشته باشه و یه دکمه بزرگ! اونوقت اگه به اندازه من بد شانس باشین یکی از دکمه های کوچیک شلوار جینتون می افته و ناچار میشین برین دنبال دکمه ش بگردین. وقتی همه مغازه های شهر رو می گردین و مطمئن میشین که در اینطرف دنیا مهفومی به اسم دکمه کوچیک شلوار جین وجود نداره ممکنه به خودتون بگین "هو کرز؟" دکمه کنده شده رو خیلی آروم توی جا دکمه بیذارین و به خودتون بگین سه تا دکمه به این بزرگی برای مهار کردن جلوی شلوار کسی مثل شما کاملا کافیه. دکمه چهارم هم که اونجاست و کسی چه میدونه که به جایی وصل نیست؟

اگه تا اینجای داستان به نظرتون منطقی میاد معلومه که خیلی ساده لوح هستین. آخه عقل هم خوب چیزیه.. آخه آدم عاقل با سه تا دگمه میره تو خیابون؟

از اونجایی که طبعا آدم عاقلی نیستین و مثل همه ایرانیها دچار یک نوع "خود آرنولد بینی" هستین دل شیرتون رو به آب دریا میزنین و بی خبر از اینکه چه دوغی در انتظارتونه شلوار جینتون رو می پوشین و از خونه بیرون میرین. اگه مثل این بنده بی نوا کچل باشین و از اینکه دروغ آوریلتون مثل تیر به دل همه نشسته به خودتون مغرور باشین ممکنه تصمیم بگیرین که حالا که انقدرکچل خوشتیپ دودره بازی هستین یکمی تیپ بزنین و سر راه سری به مغازه سلمانی بزنین!

هنوز تو خواب خرگوشی خودتون هستین.. شاید یادتون رفته که گاهی وقتا روز سیزدهم با اول آوریل روی هم میفته.. و اونوقته که هرچیزی ممکنه اتفاق بیفته.

هر آنگه که خشم آورد بخت شوم .... شود سنگ خارا به کردار موم

من به دلایلی نامعلومی از این بیت خیلی خوشم میاد. شاید چون بسته به اینکه چطوری بخونینش می تونه دوجور معنی بده: یکی اینکه سنگ خارا مثل موم نرم میشه و یکی اینکه موم مثل سنگ خارا سفت میشه. همونقدر غیر قابل پیش بینی که یه روز اول آوریل میتونه باشه.
چه دردسرتون بدم.. اگه مثل من نفرین هزار پیرزن پشت سرتون باشه وارد سلمونی میشین.. یه خانوم خوشگل قد بلند خوش تراش از تبار روسیه از اونطرف آرایشگاه پیداش میشه و شمارو به اونجایی که از این به بعد به صندلی خجالت معروف میشه راهنمایی می کنه. به محض اینکه روی صندلی میشینین متوجه میشین که صندلی خیلی کوتاهه.. ولی چند دقیقه که از شروع کار میگذره دیگه زیاد نمی تونین تشخیص بدین که آیا این صندلی که شما روش نشستین خیلی کوتاهه یا اینکه این خانوم خوش تراش خیلی قد بلنده! تنها چیزی که می دونین اینکه که کمرش تقریبا هم ارتفاع شونه هاتون قرار داره. این یعنی اینکه در 45 دقیقه آینده به هرطرفی که نگاه کنین یه باسن کوچیک خوش فرم که توی یه شلوار بلند سفید قرار داره تنها تصویریه که از مردمک چشمتون وارد میشه. کم کم همه چیز عجیب میشه.. سرتون گیج میره.. احساس می کنین که خانومه همش داره توی چشماتون نگاه می کنه. شما که از همون موقع خودتون رو بازنده به حساب میارین خیلی دیر متوجه میشین تیر هلاک رو خوردین وقتی که خانوم مهربون میخواد دور گوشاتون رو اصلاح کنه و خیلی آروم اونجای مبارکش رو روی شونه چپتون تکیه میده.

سعی می کنین فکرتون رو کنترل کنین.. باید به قیچی نگاه کنین یا به مردمک چشم خودتون که از شدت گشادی... فایده نداره.. چون همه راهها به رم ختم میشه! فکر می کنین که الان تموم میشه.. خانومه جا به جا میشه و همه چیز به حالت عادی برمیگرده! ولی خوابتون به خیر باشه.. خانومه تازه سرگرم دور گوشاتون شده و اونجای نازنینش رو به راحتی و آرومی روش شونه تون تکیه داده. باید فکرتون رو پراکنده کنین ولی به هرچی که فکر می کنین دوباره به همونجا میرسین که بودین. دیگه ذهنتون از کنترل خارج میشه. حس لامسه تون تا بی نهایت حساس میشه.. و ذهنتون پر از سوال های عجیب و غریب میشه... "چرا انقدر نرمه؟" جز اولین سوالهاییه که به ذهنتون میرسه و پاسختش رو هم با صد تحلیل مختلف دریافت می کنین. کم کم چشماتون سیاهی میره.. خودتون رو مثل یک بکسور می بینین که توی رینگ داره بدجوری چپ و راست میشه.. کم کم چشماش سیاهی میره و تلو تلو می خوره داره سعی می کنه که خودشو نگه داره ولی دیگه زوری براش باقی نمونده.. آخرین مشت توی صورتش میخوره و در حالی که داره به زمین می خوره صدای زنگ رینگ به گوش میرسه که سه بار زنگ میزنه.

خیلی آروم چشماتونو باز می کنین. سعی می کنین سرتونو بالا نگه دارین تا هرچه که ممکنه به عمق فاجعه پی نبرین. دلتون میخواد آب بشین و برین توی زمین. با شرم نگاهی به صورت ماه خانوم خوش تراش میندازین و با حالت شکست خورده ای به آرومی زیر لب زمزمه می کنین:
It wouldn't take that much.
با چشمایی که جز سیاهی چیزی نمی بینن رد حرکت دکمه سوم شلوار جینتونو روی زمین دنبال می کنین.