Rahaayi

Sunday, March 06, 2005

خدا مرده

نمیدونم اصلا خبر شدین وقتی که نیچه گفت "خدا مرده" !؟؟
یا اگرم خبر شدین اصلا به خودتون گفتیم که چرا یه فیلسوف باید یدفعه اعلام کنه که خدا مرده؟
مردم معمولا به حرفهای فلاسفه توجه زیادی نمی کنن. تفکر رایج اینکه که یه فیلسوف حرفهایی میزنه که آدم ازش سر در نمیاره! و اینکه کلا یه فیلسوف هر حرفی ممکنه بزنه.. پس نباید وقت صرف فکر کردن بهش کرد..

ولی من اینطوری فکر نمی کنم.. کتابهایی دارم که هیچوقت نتونستم تمومشون کنم چون هربار که یه جمله خوندم تمام تنم لرزید و سعی کردم قبل از اینکه یه جمله دیگه بخونم جمله اول رو خوب درک کنم. و در نتیجه کتاب هرگز به آخر نرسید. حافظه ضعیف من پر از جملات مختلف از فلاسفه ناشناسیه که برای خیلیها فقط یک نویسنده ساده بودن. ولی من معتقدم که هر انسانی یک فیلسوفه به شرط اینکه روزی 10 دقیقه یا بیشتر درباره هدف زندگیش فکر کنه.

امروز اومدم بهتون بگم که خدا رسما مرده. و نه اینکه مرده چون هرگز وجود نداشته.. فقط شیوه ای از تفکر که خدا رو به عنوان مدیرکل دنیا و همیشه شاهد و ناظر و مسئول همه چیز می دونست تا حالا وجود داشت که اون هم روزگارش به سر اومده. وقت اون رسیده که به جای اینکه از صبح تا شب دعا کنیم و وقتی مستجاب نشد بی ایمان بشیم بشینیم دور هم و عقلهامون رو روی هم بذاریم و سعی کنیم بفهمیم که چرا اگه خدایی هست صدای خیلی هارو نمیشنوه و فقط دعای بعضی هارو مستجاب می کنه؟ چرا بیماری که واقعا دلش میخواد شفا پیدا کنه و وافعا هم حق داره که شفا پیدا کنه بدون اینکه کوچکترین روزنه امیدی ببینه می میره و دود آهش سقف آسمون رو نمی سوزونه؟

امروز اومدم بگم که از دید من "خدا" تنها یه اسمه برای حالت ایده آل سلامتی و پیشرفت ذهنی و معنوی انسان. اسمی که فقط توی کتابها زنده مونده و هیچ عینیتی بدون حضور انسان یا سایر موجودات دیگه نداره. درست مثل یک برنامه کامپیوتر که جایی که کامپیوتر نباشه هیچ عینیتی نداره. حال آنکه هرکدوم از ما اگر به اندازه کافی سلامت نفس داشته باشیم مثل آیینه ای وجود و کیفیات خداوند رو در زندگی خودمون و دیگران متجلی می کنیم. پس اگر از کسانی هستیم که دعاهامون همواره مستجاب میشن بهتره بدونیم که این جنبه الهی وجود ماست که دعا ها رو مستجاب و محقق می کنه و اگه جز اون دسته ای هستیم که هرچه دعا می کنیم گوشی شنوا نیست به این خاطره که گوش الهی رو در وجودمون کر کردیم انقدر که ذهن و فکرمون رو با عقاید احمقانه و نا سالم پر کردیم و خدای درون وجودمون رو کوچیک و کوچیک تر کردیم یا اینکه اصلا نابودش کردیم به طوری که دیگه گوشش شنوای نیاز های ما نیست.

شاید وقتش باشه که به خودمون بیایم و به جای اینکه اسمی رو که هرگز معنای پشتش رو ندیده و نشنیدیم و حس نکردیم در آسمانها پرستش و ستایش کنیم یکمی هم روی خودمون کار کنیم و سعی کنیم بفهمیم که جنبه الهی وجودمون که می تونسته تصویر وجود خداوند باشه و مارو به درک مستقیم حقیقت برسونه کجا رفته و چی به سرش اومده؟ چرا فعال نیست و جاش رو به چه چیزهایی داده؟ به امید اینکه بتونیم هرکدوممون یک خداوند کوچیک باشیم و به امید اینکه اقلا بعضیامون - اونایی که خیلی علاقه مند هستن - بتونن یه خداوند بزرگ باشن.. یه قادر متعال مثل حضرت مسیح و هزاران هزار خدای دیگه ای که بر روی کره زمین قدم گذاشتن، همه اونهایی که مرده زنده کردن و امید نا امیدان شدن، دلهای شکسته رو مرهم نهادند، شاد و سربلند زندگی کردن و شادی و عشق رو به زندگی دیگران آوردن.

من اینطوری فکر می کنم و از کسی هم انتظار ندارم که نظر منو قبول کنه چون افکار من معمولا به طور متوسط 10 سال فحش میخورن و بعد فراموش میشن :)) پس به خودتون زحمت ندین :)) فقط خواستم بگم که قرن خیال بافی به سر اومده و قرنی که مردم فکر می کردن تفکر درباره وجود خدا به دیوانگی می انجامه یا دوره اعتقاد به یه قادر متعال و بعد دعا کردن به درگاهش و بعد فحش دادن بهش به دلیل برآورده نکردن دعا به سر اومده. آلان دیگه خداوند دیکتاتوری نیست که دنیا رو با قوانین دلخواه خودش اداره کنه و اگر هم کسی تردیدی یا اعتراضی بکنه پاسخش با عبارات "دست خداوند بسته نیست" یا "فضولیش به تو نمیرسد" گفته بشه. شاید وقتشه که ما هم بالاخره بفهمیم که یه چیزایی هستن که در این دنیا "ممکن" هستن و چیزهایی هم "غیر ممکن" هستن و اگرچه همه چیزهای غیرممکن در شرایط خاص می تونن ممکن باشن ولی اون شرایط خاص باید برقرار بشه و برای این تشخیص لازمه که اون شرایط خاص شناسایی بشه و اصولا باید برای هر چیزی تعبیری، توجیهی یا دلیلی وجود داشته باشه.

این نوشته برای این نیست که خدای نکرده دلیلی برای بی ایمانی یا کفر و خیلی چیزهایی دیگه بشه یا اینکه تخم تردید در دل کسی بکاره چون دلی که با یک صفحه مطلب بشه درش تخم تردید کاشت واضحه که هرگز با تخم ایمان کشت نشده. پس شاید به قول کریشنا مورتی باید گفت سعی کنین حقیقت رو ببینین! و اگر هم ندیدین نگران نباشین چون بالاخره یه روزی می بینین.. دنیا داره عوض میشه و افکار قدیمی و احمقانه خیلی زود جاشونو به تفکرات اصیل و قابل قبول میدن.

از دید من و تریسا همه چیز به همین سادگیه.