Rahaayi

Tuesday, June 21, 2005

دیگر چه امید ماند؟

خیلی وقته که در خارج از کشور زندگی می کنم. در تمام این سالها که اوضاع ایران خراب بود تلویزون CNN , BBC مرتب بر علیه ایران مزخرفات پخش می کردن.. سازمان ملل اعلام می کرد که شاخص حقوق بشر در ایران 6 از 7 ه.. و 7 یعنی اینکه اصلا چیزی به اسم حقوق بشر وجود نداره. ولی در تمام این سالها هیچوقت از ایرانی بودنم خجالت نکشیدم. اینجا همه می دونن که در ایران انتخابات برگذار شده.. امروز خودمو از همه قایم کردم.. ولی از فردا همه کسانی که به نحوی از انحا منو میشناسن دونه دونه ازم می پرسن که نتیجه انتخابات چی شد.. اگه فکر کردین کسانی که در خارج از ایران زندگی می کنن از قاعده مستثنا هستن بد نیست بدونین که من امروز چه احساسی دارم. من واقعا دیگه نمی تونم سرمو بالا نگه دارم و اسم ایران رو با افتخار بیارم. اسمی که همیشه برام معادل کلمه "امید" بود حالا دیگه فقط می تونه اشکم رو سرازیر کنه. چقدر همه چیز داشت خوب پیش میرفت...

فقط حالا می تونم بفهمم که چقدر به آینده ایران امیدوار بودم.. بهبودی اوضاع ایران و روند اصلاحات امید زندگی من بود.. یادم میاد که اسم ایران چطور برق امید رو توی چشمامون می تابوند.. انگار یه چیز در این دنیا بود که داشت بهتر میشد و اون یه چیز برای همه دنیا کافی بود...

ای کاش فرصت بیشتری داشتم تا یکمی فکر کنم.. ای کاش انقدر فرصت داشتم که فکر کنم و با شرایط کنار بیام.. فکر کنم و بفهمم که چیکار باید بکنم. به قول ابراهیم نبوی آدم با چه رویی برای هاشمی رفسنجانی تبلیغات کنه؟ و به قول سروش فکر می کردم انقدر زنده نمی مونیم که زیر بار یک چنین ننگی بریم که دستمونو برای کمک به طرف هاشمی رفسنجانی دراز کنیم. دارم فکر می کنم که رای دادن به کسی مثل هاشمی اونم به عنوان آخرین حربه نجات و به عنوان یه ناجی چقدر خرد کننده اس.. احساس می کنم استخونهای شونم داره تو هم فرو میره. این مرد انقدر کثیفه که اسمش دهن آدم رو آلوده می کنه.. خدایا این چه بلایی بود که به سر خودمون آوردیم؟

باز ابراهیم نبوی چقدر درست گفت که نه تنها مشروعیت نظام زیر سوال نرفت بلکه مشروعیت کسانی که انتخابات رو تحریم کردن زیر سوال رفت. ولی فرض کنیم که الان مشروعیت نظام هم زیر سوال بود! هنوز مشکل اینکه پس فردا باید چه غلطی بکنیم به همین بزرگی الان پیش پامون بود. این کسانی که می خواستن ببینن مشروعیت نظام زیر سوال بره حالا بد نیست فرض رو بر این قرار بدن که مشروعیت نظام زیر سوال رفته تا بلکه کرمشون بخوابه و این بازی احمقانه رو دوباره تکرار نکنن.

آدم واقعا نمی دونه چی بگه.. هرچی که در طی 8 سال گذشته به دست آوردیم رو به آسونی به دست صاحبانشون برگردوندیم کم بود دولت رو هم باید با منت به کثافتی مثل هاشمی رفسنجانی تقدیم کنیم و بگیم تورو خدا بیا هرچقدر میخوای روی سرمون کثافت کاری کن. چاره دیگه ای هم مگه داریم؟ اگه اون آدمکش افراطی برنده انتخابات بشه هرکسی رو که به نحوی در جریان اصلاحات دست داشته اعدام انقلابی می کنه. اکبر گنجی و همه کسانی که برای حمایت ازش این بلا رو سرما آوردن خیلی زود از لبه تیغ رد میشن. هیچ فکر کردین طی 4 سال آینده چه بلایی به سر اصلاح طلبی و اصلاح طلبها میاد؟

من دیگه حرف زیادی برای گفتن ندارم.. گیج تر از اونم که بخوام بگم چیکار باید کرد. فقط ازتون میخوام که قوی باشین و فکرتون رو متمرکز کنین.. تا اونجایی که می تونین فکر کنین و کاری رو که به نظرتون درسته هرچقدر هم که ننگ آور باشه انجام بدین. چون درست عمل کردن هرگز آسون نبوده.