Rahaayi

Saturday, August 19, 2006

بخشش

طبعا بیشتر شماها اینطوری نیستین.. این طور عجیبی که بعضیا هستن. که هر چیزی باید براشون بطور فلسفی و منطقی حل بشه. مثلا یه آدم معمولی که از شکم مادر بیرون اومده باشه احتمالا اگه بهش بگن باید فلانی رو ببخشی یه خورده با خودش فکر می کنه بعد میگه: سخته ولی باشه سعی می کنم. و یه موقعی هم بعدها میاد و بهتون میگه که خانوم یا آقای فلانی رو بخشیده.

ولی یه کسی که بجای شکم مادر انگار از خط تولید بیرون اومده باشه و بیشتر شبیه یک آدم آهنی به نظر برسه وقتی درباره بخشش باهاش صحبت کنی میگه: من هرچی فکر می کنم نمی فهمم که این بخشش چیه. براش توضیح میدین که بفهمه.. بهتون میگه: ببین من نمی فهمم که چی میگی.. ولی فلانی رو نمی کشم. میگین نکشتن کافی نیست.. باید ببخشیش! یکمی فکر می کنه و میگه: خب یعنی دقیقا چه کاری رو باید انجام بدم؟ وقتی که به اندازه کافی گیجش کردین بهتون میگه:

Can we change the subject? I'm not very good with this whole bakhshesh thing... o

و میگذره. بعدا در حالی که داره ازتون دور میشه بخودش میگه: چرا مردم اینهمه اصرار دارن ببخشن؟ اونم وقتی که بنظر میاد نمی تونن!

* * *

سالها میگذره و تو اون آدمی که از خط تولید بیرون اومده کم کم بزرگ شدی و خودت رو برنامه ریزی کردی.. بارها و بارها. یروز که توی حال روی مبل لم دادی و پاهاتو مثل بادبادک هوا کردی و گذاشتی روی میز یه کشفیاتی می کنی. یه آبجوی زنجبیلی توی دستته و دفترچه خاطرات 16 سالگی تریسا هم روی میزه.. توش دنبال یه حرف خردمندانه می گردی ولی چیزی گیر نمیاری.. انگار همش پر از بدیهیاته.
یه چند تا مطلب درباره بخشش پیدا می کنی ولی چیزی رو برات روشن نمی کنه.. کم کم داری به وجود این موجود شک می کنی.. قدری دیگر آبجوی زنجبیلی می نوشی.

با خودت فکر می کنی: زنجبیل آگنی رو تقویت می کنه و ذهن رو شفاف می کنه.. و الکل هم برای فکر کردن لازمه.. چون فکر کردنی که بدون الکل باشه معمولا به توطئه میانجامه... بعد بخاطر میاری که چطوری ایرانیهایی که الکل مصرف می کنن، در وقت اضافه شون تفریح می کنن و قهقهه مستانه سر میدن ولی اونهایی که الکل مصرف نمی کنن در اوقات بیکاریشون توطئه قتل و سرقت و تجاوز می چینن یا حداقل به آزار و اذیت خانواده شون می پردازن. شاید اون زمانی که خدا گفت مضرات الکل از فوایدش بیشتره مردم انقدر توطئه گر نبودن.

* * *

برمیگردی به مبحث بخشش.. ایندفعه میخوای یکبار برای همیشه این معما رو حل کنی.. یادت میاد از یه دوست دیونه ای که داری.. دوستی که انقدر مدارک بر علیهش داری که می تونی همینجا بنشونیش و بهش ثابت کنی که بی خاصیت ترین آدم دنیاست.. چند بار تا یک سانتیمتری این رفتی که بهش بگی فلانی، من حاضرم باهات 50 دلار شرط ببندم که هرکسی رو که بطور تصادفی توی خیابون انتخاب کنیم از تو مهربون تره.. این گارسون های رستوران هم همینطور... تو بالاخره یه روز ازدواج می کنی ولی من بهت توصیه می کنم اینکارو نکنی.. چون هرکسی می تونه جای تورو برای همسرت بگیره.. هرکسی. آره... هربار که اومدی این حرفها رو بهش بزنی دوباره یادت اومده که اون چقدر اینجا تنهاست.. و اینکه نمیتونه تورو از دست بده.. و بعد یاد جوک ها و خنده های بچگانش میفتی که در نوع خودش قشنگه.. اگرچه جای مهربونی و معرفت رو نمی گیره..

* * *

یادت میاد که لیلا گفت: اگر پا داد یک جمله خردمندانه بگی.. ولی هرگز نگفت که اگه پا نداد چکار باید کرد؟! مشکل اینه که دخترا هیچوقت با مشکلات پسرها دست به گریبان نیستن.. بخاطر همینه که طرفشون همیشه پا میده.. منم اگر پا بده می تونم مرتب حرفهای خردمندانه بزنم...

قدر دیگه آبجوی زنجبیلی می نوشی و اینبار همه بطری رو بجز یک جرعه آخرش سر می کشی. یه خورده فکر می کنی و عزمت رو جزم می کنی تا یک جمله خردمندانه بگی. بعد به رسم قدیم اول دهنت رو باز می کنی و بعد فکرت رو خاموش می کنی و گوش میدی.. و بعد حرفت رو باصدای بلند تکرار می کنی:

بخشش یعنی اینکه نقطه های سیاه وجود دارن.. ولی اونچه که برای من مهمه نقطه های سفیده...
بخشش یعنی اینکه بدیها وجود دارن و من به وجودشون آگاهم.. ولی وقتم رو صرف شمردنشون نمی کنم. در مقابل ترجیح میدم خوبی هارو در آغوش بگیرم..
بخشش یعنی اینکه وجود اسرائیل چیزی از زیبایی رز کم نکنه..
بخشش یعنی اینکه بجای اینکه بهت ثابت کنم چقدر احمق هستی وقتم رو صرف خندیدن با تو می کنم.
بخشش یعنی اینکه من به جوک های تو می خندم بدون اینکه یادم رفته باشه که یک موی درست هم روی سرت نیست.. ولی من صرفا انقدر وقت ندارم که بخوام عیب و ایراد های تو و بقیه رو بشمرم.. هر لحظه من انقدر عزیزه که باید به شادی و خنده بگذره.
(قبول دارم که تعریفمون یکمی dodgy به نظر میرسه ولی برای امشب بد نیست. )

* * *

قبل از اینکه جرعه آخر از بطری آبجوی زنجبیلیت رو سر بکشی بطری رو بطرف بالا تکون می دی.. با تنبلی ابروی سمت راستت رو انقدر به بالا می کشی که مطمئن بشی چشم راستت نیمه باز می مونه.. با همون یه چشم به زحمت نگاهی به بالا میندازی و میگی:

!Cheers