Rahaayi

Tuesday, May 24, 2005

اهمیت موازی بودن

همه چیز کاملا عادیه.. عادی عادی تا وقتی که یه روز آسمون آبی احاطت می کنه. سینت به افق آبی رنگ آسمون می چسبه و جونت در آبی آزاد آسمون جریان پیدا می کنه. خطوطی موازی هم از آسمون به سینت می چسبن و تا بی نهایت ادامه پیدا می کنن. احساس می کنی که گرمای سینت داره خارج میشه و احساس راحتی عمیقی می کنی.. خنکی عمیقی در قفسه سینت جریان چیدا می کنه.. خنکی توام با آزادی.

به دوستات فکر می کنی.. به همه زنها و دخترهایی که دوست داشتی و به خودت میگی از این به بعد فقط سینم رو به چیزی می چسبونم که خطوط موازی داشته باشه.. خطوطی که تا بی نهایت ادامه پیدا کنه.. نه مثل خطوطی که از سینه دوست دخترت به سینت متصل میشه.. که همه قبل از نیم متر برمیگردن و خودشونو قطع می کنن.

هنوز دوست داری صورتت رو روی یه چیز خیلی نرم مثل صورت دوست دخترت بکشی ولی احساس می کنی دیگه دوست نداری با کسی نزدیک باشی که منیتش خطوط موازی آسمون رو قطع می کنه.. خوب می دونی که هرگز نمی تونی کسی رو موازی با آسمونها پیدا کنی ولی اگه خودت تنها باشی وقتی که سینت به آسمون می چسبه فراموش میشی و با خطوط آسمون موازی میشی.

Tuesday, May 17, 2005

خدای در کار نیست

بابا من یه پست دیگه نوشته بودم اصلا معلوم نشد کجا رفته! امروز اومدم می بینم همون پست قبلی روه!
خواستم بگم که ما گفتیم خدایی در کار نیست همه هم موافق بودن. اگه باور نمی کنین نظرات رو بخونین. اگه کسی هست که معتقده خدایی در کاره همین الان صحبت کنین یا برای همیشه لب از سخن فرو ببندین!
(اون کسانی که معتقدن خدا در درون خود آدمه یا اینکه خدا همون عشقه و از این داستانها از دید من تو گروه کسانی که معتقدن خدا وجود نداره قرار می گیرن. آخه بعضیا جرات نمی کنن بگن که خدایی که همه به اسم خدا میشناسن وجود نداره برای همین سعی می کنن هویتشو عوض کنن و تبدیلش کنن به هیچ! اینطوری هم حرف دلشونو زدن هم اینکه کافر محسوب نمیشن!) به هر حال اگر کسی انقدر روشنفکره که نمی دونه ما درباره کدوم خدا داریم صحبت می کنیم، ما درباره اون خدایی صحبت می کنیم که نسل قبل از ما ستایشش می کنن و ازش می ترسن و حساب می برن. همون خدایی که باعث میشه که ماه رمضون ها هرروز 10 ساعت گرسنگی بکشین، 6 ساعت غذا بخورین و 4 ساعت هم بخوابین! (بازم تذکر بدم حتی سعی نکنین بگین که بخاطر سلامتی و اراده و از این حرفا روزه می گیرین :)))
حالا که فهمیدین درباره کدوم خدا صحبت می کنم هرکس که معتقده همیچین خدایی وجود داره همین الان صحبت کنه.

Sunday, May 08, 2005

ساده اندیشی (2)

از دید تریسا این ساده اندیشیه که آدم خیال کنه درست فکر کرده.. مگر اینکه خیلی درست فکر کرده باشه!
از دید من این ساده اندیشیه که آدم از افکار جدیدش برای اثبات افکار قدیمش استفاده کنه.. بعضیا هرچقدر که فکر کنن آخرش بازم پی به وجود خدا می برن و کاریشون هم نمیشه کرد.. تربیت مذهبیه دیگه.
در ادامه مطلب قبلی باید بگم من شخصا معتقدم این تفکر که خدا انسان رو خلق کرده اصولا یک جواب بچگانه اس به سوال آفرینش که فقط برای آسونتر کردن زندگی طراحی شده. اگه باور نمی کنین سعی کنین معتقد باشین که خدایی نبوده یا اگه بوده انسان رو خلق نکرده! اونوقت می بینین که چقدر معادله ها پیچیده میشن. فراموش نکنیم که اصولا اینکه کسی انسان رو خلق کرده باشه با عقل و منطق جور در نمیاد و فقط به باور دینی احتیاج داره. آخه با کدوم علمی میشه توضیح داد که ینفر هست که همه کاری از دستش بر میاد ولی اصلا دوست نداره دستش کثیف بشه. پس چند میلیون سال پیش انسان رو خلق کرده و بعدم قیبش زده یا اینکه دیگه فقط تماشا می کنه. چون دوست نداره دستاش کثیف بشه!
نکته دیگه اینکه از دید من انسان اصولا اونقدرا مهم نیست که آدم بتونه فکر کنه از اول قرار بوده انسان خلق بشه یا از اینجور حرفای شیرین. به قول SA عمر جهان انقدر زیاده که تغییر Random ژنها و بقای موجودی که با محیط سازگار تره می تونه خیلی راحت در طول اون چند میلیون سال یه همچین جهانی رو به وجود بیاره. بعلاوه اگه واقعا خالقی درکار بود باید یه کاری انجام میداد یا نه؟ چند روز پیش توی یه برنامه تلویزیونی شنیدم که این دو تا حیوون گوگولی مگولی استرالیایی یعنی کانگرو و کوالا هردو در اصل یک حیوون هستن.. یجور موش زشت که اینجا بهش میگن Possum و بیشتر شبیه راکونه بعد از یه دوره خوشکسالی طی مدت 40 هزار سال به این دو جونور متفاوت تبدیل شده.. دسته ای از Possum ها که در اثر خوشکسالی به دنبال غذا مهاجرت کردن به جاهای مختلف کم کم پاهای بلند تری بدست آوردن و تبدیل به کانگرو شدن.. در حالی که دسته دیگه مثل راکونها از درخت بالا رفتن و از اونجا که پایین اومدن از درخت براشون خطرناک بوده کم کم عادت کردن که همون بالا بمونن و زندگی کنن و به کوآلا تبدیل شدن!
من فکر می کنم بالاخره آدم باید یه موقعی با خودش فکر کنه که اگه واقعا خالقی درکاره یا اینکه موجودات رو خدا خلق کرده چرا باید پیدایش کانگرو و کوالا 40 هزار سال طول بکشه؟
و چرا باید تکامل انسان چند میلیون سال طول بکشه؟ شاید آدمیزاد یه جورایی شاهکار خلقت به نظر بیاد ولی دیگه اونقدرم شاهکار نیست که برای به وجود اومدنش 6 میلیون سال وقت لازم باشه. من به جرات می تونم بگم اگه من 6 میلیون سال وقت داشتم خیلی بهتر از این درست می کردم. اینا همه نشون دهنده اینه که تکامل انسان از میمون یا هرچیزی که بوده به انسان "بدون دخالت دست" انجام شده. خوب البته اگه منظورتون از خلق شدن انسان توسط خدا اختراع میمون باشه، خیلی راحت میشه دید که میهمون ها هم از یه موجودات دیگه به وجود اومدن و در نهایت میشه گفت که اگه خالقی در کار باشه، اون خالق حداکثر می تونسته یه سلول زنده خلق کرده باشه و انداخته باشه روی کرده زمین و بعد از اون پیدایش سایر موجودات بصورت تکامل تدریجی اون یه تک سلولی طی میلیونها سال انجام شده.