Rahaayi

Friday, July 31, 2009

Opinion


روزی از روزها به یکی از اون آدمهایی بر خوردم که از هر دری سخنی می گن. از اونایی که حرفهاشون به نظر قانع کنند و عوام پسندانه میاد. وقتی ازشون بپرسی کجا درس خوندی بهت میگن:
university of streets!

(تنها چیزی که فکر نمی کردم این بود که یه روزی خودم هم تبدیل به یکی از همین مدل آدمها بشم. اگر اینطوری باشه این وبلاگ کمک شایانی به این مسئله کرده.)
منم به قول معروف نه گذاشتم ونه ورداشتم و نظر خودش رو درباره افراد مثل خودش پرسیدم! جوابی که بهم داد خیل جالب بود:

Opinion is like arse hole. Everyone's got one and it stinks.

این حرف اگرچه در نگاه اول مثل یک شوخی سطح پایین به نظر میاد ولی در نوع خودش حرف عمیقیه. این حرف، حرف کسیه که یاد گرفته با نظرات مردم کنار بیاد. حتی اگه اون نظرات براش در حد اون چیزی باشن که اسم برد.

یادمه که چند سال پیش وقتی که نوشتن وبلاگ رو شروع کردم هنوز اینکه آدم در وبلاگش اظهار نظر کنه یکمی برای مردم سقیل بود. یه کسانی میومدن می گفتن: آقا شما چرا درباره خدا صحبت می کنی؟ مگه دکترای الهیات داری؟ مگه شما جامعه شناسی که درباره مسائل اجتماعی اظهار نظر می کنی؟ اینجور حرفها مال آدمای از ما گنده تره!!!
بعضیا که صبرشون یکمی بیشتر بود یه مدت طولانی کذم غیظ می کردن و بعد یکدفعه از کوره در میرفتن و می گفتن: درباره هنر هم میخوای اظهار نظر کنی؟؟؟ :))) شاید یه جورایی امیدوار بودن که خودم کوتاه بیام بدون اینکه لازم باشه بهم تذکر بدن.

البته من همیشه می گفتم ب ا د ا (همون برادرا ولی به زبون بچه خرسهای قطبی) من در هیچ زمینه ای دکترا ندارم پس هر حرفی که از این وبلاگ بشنوین از همین دسته. اطلاع من از هنر نه خیلی بیشتر و نه خیلی کمتر از سوادم در زمینه جامعه شناسیه ولی تو که دوست نداری نظر کسی رو بشنوی برای چی وبلاگ می خونی؟

با کافران چه کارت گر بت نمی پرستی؟

چند سال گذشت تا کم کم زمونه عوض شد و ملت یاد گرفتن که بجای خفه کردن دیگران خودشون وبلاگ بزنن و حرف دلشون رو هرچند قاصر و ناقص و بی معنی بزنن. کم کم صدها و هزاران وبلاگ تاسیس شد و خیلی از حرفهایی که توی گلوی ملت گیر کرده بود زده شد. بعضیا اصلا در مدت کوتاهی هرچی دلشون میخواست بگن گفتن و یه دفعه پیسسسسسسس خالی شدن. آروم گرفتن و دیگه نه وبلاگ می نویسن و نه می خونن.

همه اینهایی که گفتم سیر تحولی جامعه ای بود که داشت یاد می گرفت با نظر دیگران که گاهی حتی نظر مخالف هم نبود فقط از زبان دیگری بیان شده بود چطوری برخورد کنه. اینها همه راه رسیدن به اون جمله بود. همون جمله ای که مردی از دانشگاه خیابانها چه آسون گفته بود.

در هر حال هنوز این مشکل بزرگ برای مردم خیلی از جاهای دنیا باقی مونده که اگه جلوشون بیشتر از دو سه بار در هفته اظهار نظر کنی یا کلا ذهنت زیادی فعال باشه و هی مرتب یه چیزهایی تولید و منتشر کنه ملت شاکی می زنن و می گن چرا درباره همه چیز اظهار نظر می کنی؟ بعد با خنده ازشون می پرسی: مگه تو با نظر من مخالفی؟ با اخم جوابت رو میدن: نه ولی چرا تو درباره همه چیز اظهار نظر کنی؟ تو میگی: خب بفرما شما هم اظهار نظر کن! بعد یکمی فکر می کنه میگه: نه من اظهار نظر نمی کنم چون چیزی در اینباره نمی دونم. ولی تو هم زیاد حرف می زنی! :))

این مکالمه خنده دار البته خیلی وقتها در کله افراد اتفاق میفته و فقط گاهی به این وضوح بیان میشه. والبته که تنها مشکلی که درش هست اینه که بیشتر افراد دوست دارن با کسی حرف بزنن که حرفی برای گفتن داشته باشه. کسی که کمی قدرت تحلیل داشته باشه و هرچند وقت یکبار یه حرف خردمندانه بزنه. مردم تمام شهر رو به دنبال اینجور آدمها می گردن و بعد وقتی باهاشون روبرو میشن با خودشون میگن: این فلانی هم عجب آدم فهمیده ایه ها. حرفهای قشنگی میزنه. فقط اگر انقدر درباره مسائل مختلف اظهار نظر نمی کرد خیلی خوب بود!


Wednesday, July 15, 2009

و اما سکس

این مطلب رو در پاسخ به سوالی که یاشار پرسید می نویسم، شاید هم فقط به این بهانه حرفهایی رو میخوام بزنم که مدتهاست در ذهنم مرور می کنم. امیدوارم که اینجا برای همیشه این حرفها رو از سرم بیرون بریزم. بحث در این مورد آزاده ولی هرکس غلط دیکته ای بگیره گردنشو میشکنم. :))

من مدت 17 ساله که به تمرین تی ام مشغولم. روزی دوبار تمرین می کنم و تا وقتی که ایران بودم تقریبا هر هفته در کلاس های تی ام شرکت می کنم. تی ام یکی از بهترین انواع مدیتیشن ه و یاد گرفتنش هم خیلی ساده اس. در کلاس تی ام میگن که هرکسی که قادر به فکر کردن باشه می تونه تی ام انجام بده و هربچه ده ساله ای می تونه تی ام یاد بگیره. انجام تمرین تی ام هم خیلی ساده اس. فواید بی شماری داره که از حوصله بحث اینجا خارجه ولی کمتر مشکلی در زندگی یافت میشه که با کمک تمرین تی ام حل نشه. من شخصا کسانی رو میشناسم که میگرن داشتن و بعد از چند ماه مدیتیشن درمان شدن. کسانی که سیگار و الکل رو با استفاده از تی ام ترک کردن. کسانی که احمق بودن ونسبتا عاقل شدن مثل من و سروش و کسانی که دچار استرس، اضطراب و عصبانیت بودن و تبدیل به افرادی آروم، خوشحال و خوش مشرب شدن. بعد از حدود 40 سال که تمرین تی ام در ایران تمرین شده باید بگم هیچ گونه شکی در موثر بودن و مقرون به صرفه بودن تمرین تی ام وجود نداره. من به شخصه هیچکس رو نمیشناسم که تمرین تی ام رو انجام داده باشه و ناراضی باشه یا دلش بخواد پولش رو پس بگیره.

این درباره خود تمرین بود ولی نحوه آموزش تمرین و معلمین تی ام حکایتی دیگه دارن که من اینجا تا حدی دربارشون صحبت می کنم. در کلاس تی ام گفته میشه که تمرین تی ام انقدر ساده است که بچه های ده ساله می تونن انجامش بدن. حتی آدم برای تی ام کردن لازم نیست باهوش باشه. ولی در عین حال گفته میشه که تی ام رو فقط از معلم تی ام میشه یاد گرفت که این تا حدی درسته. چون مثلا اگر شما یه بنز بخرین که توسط شرکت تویوتا ساخته شده باشه درسته که ماشین خوبیه ولی اسمش رو نمیشه بنز گذاشت. ولی معلمین تی ام و سازمان ماهاریشی که تحت عنوان موومنت ازش یاد میشه گاهی پارو از این فراتر میذارن و ادعا می کنن که مانتراهاشون از حوزه واحد میاد و برای هرکسی متفاوته. همچنین ادعا می کنن که اگر مانترایی رو از کتاب یاد بگیرین این مانترا فاقد قدرت بردن ذهن شما به ماوراست. در آمریکا موومنت ماهاریشی حتی معلمینی که قبلا معلم تی ام بودن ولی از شغلشون استعفا دادن رو هم فاقد صلاحیت برای آموزش مدیتیشن می دونن و ادعا می کنن که میدیتیشنی که از اینجور افراد یاد بگیرین موثر نیست. در مجموع ادعای معلمین تی ام همیشه این بوده که تی ام تنها سیستم معنوی واقعا موثره و هیچ سیستم دیگری کمک حال نخواهد بود.

من در تمام سالهایی که در تهران تی ام میکردم تمام این حرفها رو باور کردم و تحقیقی هم در اینباره انجام ندادم. البته در اون زمان اینترنتی در کار نبود و صحت هیچ چیز رو نمیشد تایید کرد. زمان خیلی بدی بود. من تا همین چند سال پیش مطابق اونچه که از بچگی یاد گرفته بودم فکر می کردم عمر کلاغ سیصد ساله. اولین باری که به ویکی پیدیا سر زدم فهمیدم که بیشتر کلاغ ها در دوسال اول عمرشون می میرن و متوسط عمرشون حدود 5 ساله. پیر ترین کلاغی که تاحالا روئیت شده سنش 17 سال بوده. میخوام ایده ای بهتون بدم از دوران سیاهی که ما توش زندگی می کردیم.

از زمانی که از ایران خارج شدم داستان های متفاوتی شنیدم. اگر چه هرگز در موثر بودن تمرین تی ام شک نکردم و با هیچ کسی هم برخورد نکردم که از تی ام کردن خودش پشیمون باشه ولی با سیستم های معنوی دیگه ای آشنا شدم که گاهی حداقل در کوتاه مدت می تونن از تی ام موثر تر باشن. یک مثال براتون میارم. در سال 1370 یک استاد هندی به اسم سوامی مکتاناندا سیستمی رو در آمریکا تحت عنوان سیدها یوگا تاسیس کرد. این سیستم بر اساس انتقال انرژی از استاد به شاگرد یا همون شاکتی پات بنیان گذاری شده بود. داستان به این صورت بود که کسانی که برای آموزش مدیتیشن نزد مکتاناندا میومدن اول چشماشونو می بستن و برای چند دقیقه مدیتیشن می کردن. بعد سوامی مکتاناندا با نگاه کردن توی چشماشون یا با تماس یک پر طاووس که با خودش داشت مقادیر هنگفتی انرژی معنوی به اونها منتقل می کرد و این انرژی باعث میشد که بلافاصله وارد تجربه روشن بینی بشن. بعد از این جلسه به اونها گفته میشد که درصورتی که علاقمند هستن روشن بین باقی بمونن باید بطور مرتب مدیتیشن انجام بدن. نکته قابل توجه در این روش این بود که اولا کسانی که خیلی مشتاق بودن می تونستن با تمرین مدیتیشن تجربه روشن بینی و وحدت رو اونقدر نگهدارن تا براشون دائمی بشه. ثانیا کسانی هم که قادر نبودن تجربه حالصه از شاکتی پات رو برای همیشه نگهدارن در طول چند روزی که طول می کشید تا به حالت عادی برگردن معمولا به قول معروف "دوزاریشون می افتاد" بطوریکه دیگه اون آدم قبلی نبودن. تبدیل میشدن با انسانهایی که اگرچه روشن بین نبودن ولی تقریبا تمام عقاید خرافی و نگرانی های بی فایده ای که قبلا داشتن رو از دست داده بودن. از طرفی بدنشون به گفته سوامی مکتاناندا برای تجربه روشن بینی "فیت" شده بود و با هر مدیتیشن می تونستن تجربه های بهتری بدست بیارن.


اگر با لفظ شاکتی پات آشنا نیستین می تونم بگم این همون بلاییه که شمس تبریزی بر سر مولانا آورد و یکباره مولانا رو از واعضی که حد تعیین می کرد و دستور شلاق زدن میدادم به اون کسی که ما میشناسیم تبدیل کرد.

سوامی مکتاناندا لحظه ای از بخشیدن نور خودش به دیگران دریغ نکرد. در مدت کوتاهی که سوامی در آمریکا بود هزاران نفر از اون شاکتی پات دریافت کردن. در فیلم های سازمان سیدها یوگا ثبت شده که حتی تعمیرکار آبگرمکن و لوله کش سازمان هم شخصا از سوامی شاکتی پات دریافت کرد. 40 نفر روزنامه نگار و گزارشگر آلمانی همزمان در یک لحظه روشن بین شدن و هربار که سوامی مکتاناندا سوار اتوبوس میشد هرکسی رو که میدید در آغوش می کشید و نور خودش رو به اونها هدیه می کرد. کسانی بودن که بارها و بارها برای دریافت شاکتی پات اومدن و سوامی مکتاناندا هرگز کسی رو از لطف خودش محروم نکرد.

تمام این اتفاقات در سال 1970 شروع شد و موسسه سیدها یوگا هنوز هم در آمریکا و سراسر دنیا مشغول به کاره. سوامی کتاناندا در دهه هشتاد از دنیا رفت ولی شاگردانش ازجمله سوامی چیدویلاساناندا همون سیستم آموزشی استادشون مکتاناندا رو ادامه میدن.

من در دههه نود تمرین تی ام رو شروع کردم . در اون زمان معلمین تی ام مرتب به ما می گفتم که مواظب باشیم گول بو تمیار ها رو نخوریم :)) این اصطلاح بوتمیار در کلاس تی ام به یه جوک تبدیل شده بود. من هر از چند گاهی یکنفر رو به دیگران نشون میدادم و می گفتم "به فلانی اعتماد نکین... بوتمیاره!!!" مثلا کسی که سروش مشخصاتش رو براتون گفت همون آقای علیچپ مشخصا یکی از کسانیه که در کاتاگوری بوتمیار قرار می گیره :) از جدی گذشته یکی از حرفهایی که مرتب از دهان معلمین تی ام شنیده میشد این بود که گول این کسانی رو که قول روشن بینی فوری رو به شما میدن نخورین!!! من هروقت که فرصت میشد می پرسیدم منظورتون چه کسانی هستن؟ هیچکس به من قول روشن بینی فوری نداده و اصولا اگه کسی همچین قولی به من بده حتما امتحانش می کنم. بعدا فهمیدم به احتمال زیاد معلمین تی ام از فعالیت های سوامی مکتاناندا و مراکز سیدها یوگا اطلاع داشتن. این ایده وقتی قوت گرفت که فهمیدم سوامی مکتاناندا و ماهاریشی رابطه خوبی با هم داشتن و ماهارشی در چند مناسبت از سوامی مکتانادا تعریف کرده بود. حتی معروفه که یکبار این دو استاد همدیگر رو در آغوش گرفتن و میدیای احمقانه آمریکا این رو به عنوان در آغوش گرفتن جنسی گزارش کرد!!! معلمینی که در اون زمان در آمریکا بودن امکان نداشت که این جنجال بزرگ رسانه ای از نظرشون دور بمونه. با اینحال اونچه که از آشناییشون با سوامی کتاناندا و امثال او به شاگردانشون در ایران منتقل کردن صرفا این جمله بود که " کسانی که قول روشن بینی فوری رو به شما میدن شیاد هستن".

سیدها یوگا تنها سیستمی نبود که در کلاسهای تی ام تخطئه شد. متاسفانه کلمه "شیاد" مثل نقل و نبات از دهان معلمین تی ام بیرون می ریخت و بیشتر اساتید معنویی که دنیا رو دگرگون کردن نامشون اینگونه مطرح شد. الان که دارم اینو می نویسم اشک داره از صورتم روی کیبورد کامپیوتر روانه میشه. افسوس که ما کسانی مثل اوشو، سوامی مکتاناندا، سوامی ساتیاناندا، و خیلی های دیگه رو در حقشون بی حرمتی کردیم. کسانی که هرکدومشون اگه الان زنده بودن من در جبران حرفهایی که پشت سرشون زدیم تمام عمرم بندگیشونو می کردم. چقدر ما و معلمینمون نادان بودیم.

شاید اوشو تنها استادی بود که بجر معلمین تی ام ازطرف خود ماهاریشی هم به عنوان "استاد قلابی" معرفی شد که البته من بعدها علتش رو فهمیدم. اگرچه می تونم موضع ماهاریشی رو درباره اوشو درک کنم ولی شاید معلمین تی ام باید کمی ادب یاد می گرفتن و هرچه که از دهانشون در میومد به هرکسی نسبت نمی دادن. شیاد معرفی کردن کسی که برای اولین بار توضیح دقیقی از کندالینی، چاکراها، بدنهای لطیف و روشهای معنوی مختلف ارائه کرده از سوی معلمین تی ام که حتی درباره ماهیت چاکرا ها کوچکترین اطلاعی نداشتن خیلی سقیل بود.

باید بگم هیچکدوم از این حرفها چیزی از ارزش های ماهاریشی به عنوان یکی از موفق ترین اساتید تاریخ معنویت جهان کم نمی کنه. ماهاریشی استادیه که عمق تعالیمش و نتیجه فعالیتهاش ممکنه به این زودیها و شاید هرگز بر عموم آشکار نشه. من فقط یک چشمه براتون میگم. ماهاریشی در یکی از سخنرانیهاش که چند سال قبل از فوتش انجام داد اعلام کرد که جهالت داره در دنیا ریشه کن میشه و فقط در لایه های خیلی سطحی جهان باقی مونده. این حرف یه شوخی ساده نیست اگرچه ممکنه حرفهای مشابهش رو از دهان دیگران شنیده باشید. ماهاریشی در دوران فعالیت خودش صلح جهانی و روشن بینی عمومی رو هدف همه کارهاش قرار داد. سیستم ماهاریشی به این صورت کار می کنه که امواج ذهنی کسانی که تمرین تی ام رو به طور مرتب انجام میدن روی دیگران اثر میذاره و رفته رفته همه اذهان رو آگاه می کنه. میزان انرژی مثبت در جو افزایش پیدا می کنه و زندگی برای همه آسون میشه. مراکزی که تحت عنوان مراکز صلح جهانی توسط ماهاریشی در جهان تاسیس شده به هدف افزایش جمعیت کسانی که بطور مرتب تی ام انجام میدن و بیسج کردن اونها به عنوان ارتش صلح جهانی کار پایین آوردن امواج منفی و از طریق اون پایی آوردن تمایل افراد به جرم و جنایت و رفتارهای ناهنجار رو دنبال می کنن. در شهرهایی که تعداد تمرین کنندگان تی ام به یک درصد جمعیت شهر میرسه تنفس خیلی آسونتر میشه و تمایل به بزهکاری و منفی بودن از هر نوع کاهش پیدا می کنه. این موضوع رو می تونین تحت عنوان اصل یک درصد ماهاریشی در دائره المعارف ها پیدا کنین.

همچنین باید بگم که بیشتر اشتباهاتی که معلمین تی ام در همه این سالها مرتکب شدن از خصلت ایرانی بودن اونها ناشی میشه. من در کشورهای دیگه هم در جلسات تی ام شرکت کردم ولی هیچوقت حرفی بر علیه سیستم های دیگه نشنیدم. اینکه چرا معلمین تی ام خودشون روشن بین نبودن گاهی مورد بحث واقع میشه. من در این مورد به ذکر یک داستان اکتفا می کنم. وقتی ماهاریشی برای اولین بار در ده فکر می کنم پنجاه به آمریکا اومد تعدادی از اساتید یوگا رو دور خودش جمع کرد و طرح احیای معنوی رو باهاشون در میون گذاشت. این وسط کسانی به ماهاریشی گفتن تو نمی تونی به اندازه کافی استاد روشن بین تربیت کنی تا دنیا رو از بحران معنوی نجات بدی. ماهاریشی در جواب گفت: درسته نمی تونم و خیال هم ندارم که اینکارو بکنم. افراد روشن بین تحمل تدریس مدیتیشن و سر و کله زدن با مردم در شهر های شلوغ رو ندارن. اونا ترجیح میدن در جاهای خوش آب و هوا زندگی کنن و در سکوت خودشون غرق باشن و دوست ندارن کسی مزاحمشون بشه. به همین دلیل من خیال دارم از معلمین غیر روشن بین برای تدریس مدیتیشن استفاده کنم. از دید من که بوالفضلم این بزرگترین نبوغ ماهاریشی بود و اینکه خیلی از ماها امروزه با تمرین تی ام و مدیتیشن آشنا هستیم ولو اینکه کمی شاکی باشیم از ناکافی بودن اطلاعات مدیون این تصمیم ماهاریشیه. همچنین نباید فراموش کرد که معلمین تی ام هرکاری که کردن ولی تمرین تی ام و مدیتیشن رو درست آموزش دادن. این چیزی بود که طرح احیای معنوی ماهاریشی رو به موفقیت رسوند.

اگر بخوام تی ام رو به عنوان یک میدیتیشن نقد کنم باید بگم که تی ام اگرچه کماکان یکی از بهترین تمرینهاییه که آدم در خلوت اتاق خودش می تونه انجام بده ولی هنوز برای کاملتر شدن جا داره. موومنت ماهاریشی به دلیل اینکه پول زیادی برای آموزش تی ام از مردم می گیره لازمه تعهد بده که یک تمرین بی خطر رو به مردم یاد میده. این باعث میشه که قدرت تمرین تی ام کسانی رو که تشنگی زیادی برای پیشرفت سریع معنوی دارن ارضا نکنه. حتی تمرین پیشرفته تی ام سیدهی هم که بارها شنیدم افراد اونرو قوی ترین تمرین معنوی موجود در دنیا نام می برن جا برای کاملتر شدن داره که در فرصت مقتضی به اونها اشاره می کنم. فعلا ترجیح میدم وقت عزیز خواننده ای که تا اینجا با من همراه بوده رو صرف این بکنم که یوگانی در وبسایت خودش تحت عنوان تمرینات پیشرفته یوگا یک تمرین تنفس یا پرانایامای خیلی ساده رو مطرح می کنه که در صورتی که به مدت ده دقیقه و قبل از تمرین تی ام انجام بشه می تونه اثرات مثبت تمرین تی ام رو ده ها بار افزایش بده. هروقت این تمرین رو برای مدت چند ماه دوبار در روز قبل از مدیتیشن انجام بدین خواهین دید که نتایج مثبت تمرین تی ام وارد زندگیتون میشه به طوریکه نور درون شروع به تابش به بیرون می کنه و چشمها رو خیره می کنه. همچنین به طوری که قبلا اشاره کردم یوگانی در این وبسایت یه تمرین مدیتیشن رو هم آموزش میده که از همه نظر مشابه تی امه. مانترای این تمرین برای همه یکسانه. من خودم شخصا برای تایید صحت اینکه این مانترا کار می کنه بیشتر از یک سال این مانترا رو استفاده کردم و اونرو بسیار بهتر و مناسبتر از مانترایی که از معلم تی ام گرفته بودم یافتم. با این حال مسئله مانترا ها یکمی شخصیه و افراد به دلایل مختلف از بعضی مانترا ها خوششون نمیاد. کاری که باید بکنین اینه که چه مانترای تی ام و چه مانترای عمومی وبسایت تمرینات پیشرفته یوگا رو انتخاب کنین و روزی دوبار برای تمرین استفاده کنین. مطمئن باشین که نتایج خوبی خواهید گرفت. خود ماهاریشی در یکی از سخنرانیهاش گفت که همه مانتراها برای همه افراد مناسب هستن. یوگانی حتی یک قدم از این فراتر رفته و درس آموزش ساختن مانترا رو هم به درسهاش اضافه کرده. در این دروس یوگانی توضیح میده که چه فاکتورهایی درانتخاب مانترای مناسب موثرند.

هرگاه که تمرین پرانایامای یوگانی رو به تمرین تی ام اضافه کردین اگر بازهم اشتیاق بیشتر داشتین می تونین چند دقیقه هم از تمرین سامیاما به آخر تمریناتتون اضافه کنین. تمرین سامیامای یوگانی از کتاب سوترا های پاتانجلی گرفته شده و خیلی مشابه تمرین تی ام سیدهیه. تمرین سامیاما باعث بسط هرچه بیشتر سکوت در مدیتیشن و زندگی شما میشه و توانایی برآورده کردن آرزوها و انجام بعضی امور ماورا الطبیعه رو در شما تقویت می کنه. همونطور که گفتم این تمرین چکیده خرد ژرف پاتانجلی پرنور ترین ستاره آسمان خرد و معنویته. تفاوت عمده ای که این تمرین سامیامای یوگانی با تمرین تی ام سیدهی داره اینه که میزان تمرین رو هرچقدر که بخواین می تونین تنظیم کنین. البته این تفاوت ناشی از ساختار تمرین نیست و فقط از اونجا میاد که در تمرین تی ام سیدهی تاکید موثر بودن تمرین روی "کی والیا" ست. در حالی که یوگانی فقط بسط سکوت درونی رو مورد تاکید قرار میده. من شخصا این دومی رو می پسندم و معتقدم که کی والیا همیشه در زمان خودش برای هر کسی اتفاق میفته و نیازی به تاکید نداره. به هر تمرین کننده مدیتیشن یا تی ام توصیه می کنم که حداقل دو دقیقه از این تمرین رو به انتهای برنامه روزانه مدیتیشن اضافه کنه. نتایجش باور نکردنیه.

انعطاف پذیر بودن سیستم تمرین یوگانی یکی از مهمترین مزایای این سیستمه. در حالی که در تمرین تی ام سیدهی ماهاریشی کنترل میزان تمرین و قدرت تمرین در دست تمرین کننده نیست و بسیاری از کسانی که تمرین تی ام سیدهی رو انجام دادن بعد از مدتی به دلایل مختلف از جمله سنگین بودن تمرین تصمیم به رها کردن تمرینات گرفتن. این تفاوت از یک تفاوت دیدگاه ناشی میشه. یوگانی کلا این اعتقاد رو داره که هرکسی می تونه خودش میزان شدت تمریناتش رو به تناسب میزان وقتی که میخواد اختصاص بده، آمادگی قبلی و سابقه تمریناتش تنظیم کنه. به عبارت دیگه یوگانی تقریبا تمام تمرینات پایه ای تا خیلی پیشرفته یوگا رو در وبسایتش به شما آموزش میده و بهتون یاد میده که چطوری قدرت تمرینات رو تنظیم کنین. به این ترتیب ریش و قیچی رو به دست شما میده تا بتونین در راه معنوی انتخابی خودتون با هر سرعتی که مناسب توانایی های فردی و عطشتون باشه پیش برین. یوگانی هیچ تمرین مهمی از تمرینات یوگا رو از قلم نمی اندازه. هرگاه بیشتر دروس عنوان شده در وبسایت یوگانی رو بخونین به جرات می تونین خودتون رو یوگی خطاب کنین.

درباره اینکه آیا مدیتیشن رو حتما باید از معلم تی ام یادگرفت یا نه باید بگم که معلمین تی ام در جلسات هفتگی که بعد از پرداخت شهریه تی ام بطور مادام العمر می تونین در اونها شرکت کنین به خیلی از سوالات شما پاسخ میدن و تقریبا سوالی رو بی جواب نمیذارن. این بدین معنیه که با پرداخت شهریه تی ام شما به طور تضمینی تمرین مدیتیشن رو بخوبی یاد می گیرین. معلمین تی ام با شما هستن تا وقتی که مطمئن بشین تی ام رو درست یاد گرفتین. سیستم آموزش تی ام هم کاملا درست و برنامه ریزی شده اس. تی ام رو در هفت جلسه به شما یاد میدن و به دهها سوالی که از ذهنتون خواهد گذشت پاسخ میدن. حالا ممکنه بپرسین آیا آموزش تمرینی که انقدر قراره آسون باشه واقعا نیاز به اینهمه دقت داره؟ از یک طرف می تونم بگم کسی از احتیاط ضرر نمی کنه. ولی از طرف دیگه من با چشمای خودم ندیدم ولی با این گوشای خودم شنیدم که سوامی مکتاناندا همون استاد افسانه ای سیدها یوگا در جواب خبرنگاری که ازش سوالهای عجیب و غریب می پرسید گفت: شاید چیزی که تو واقعا لازم داری اینه: بنگ! ( اینجا سوامی مکتاناندا با دستش یه چک نسبتا آروم به پس کله خبرنگار زد) و خبر نگار بعد از اون 3 ساعت تموم در مدیتیشن بود. مدیتیشن در سیستم سیدها یوگا اینطوری آموزش داده میشد. یعنی با پس گردنی توام با شاکتی پات. سوامی مکتاناندا بجای تمام دستورالعمل های مفصلی که در کلاس تی ام برای مدیتیشن به افراد داده میشه فقط می گفت: "مانترا رو در ذهنت تکرار کن". بقیه مدیتیشن بطور خود به خود در اثر روند شاکتی پات اتفاق میفتاد. مطابق این تفسیر بیشتر سوالاتی که در طول هفت سال حضور من در کلاس تی ام از معلمین پرسیده شد نتیجه این بود که روند پاک سازی تی ام کمی کند اتفاق میفتاد. مردم به نظر میومد که سالهای سال با همون سوالها درگیر بودن و مرتب باید به خودشون یادآوری می کردن که در روند تی ام دخالت نکنن و به ذهنشون اجازه بعضی بازیها رو ندن. این در حالیه که در سیستم سیدها یوگا همه چیز با تجربه روشن بینی شروع میشد و دیگه ذهنی در کار نبود که بخواد اشکال تراشی کنه، از سر و صدای محیط شکایت کنه یا در پروسه تمرین دخل و تصرف کنه. مشابه همین روند در سیستم یوگانی اتفاق میفته. تمرین پرانایامای یوگانی باعث میشه بعد از چند ماه تمرین به ورای حوزه فکر و بازیهای ذهنی برین و دیگه با خیلی از سوالاتی که در کلاس تی ام پرسیده میشه و البته به خوبی هم پاسخ داده میشه اصلا گلاویز نشین.

من شخصا افراد زیادی رو میشناسم که تمرین مدیتیشن رو از وبسایت تمرینات پیشرفته یوگا یاد گرفتن و بعد از چند سال تمرین به سرور و لذت عظیمی دست پیدا کردن که هیچوقت فکر نمی کردن امکان پذیر باشه. پس در موثر بودن این مدیتیشن شکی نیست. اسمش رو البته تی ام نمیشه گذاشت چون اسم تی ام توسط موومنت ماهاریشی کپی رایت شده. برای کسانی که مثل یاشار خواستن بدونن مدیتیشن رو از کجا باید یاد بگیرن من معمولا معلمین تی ام رو برای شروع توصیه می کنم ولی در شرایطی مثل الان که معلم تی امی در کارنیست خردمندانه ترین کار اینه که از همین وبسایت مدیتیشن رو یاد بگیرین و شروع به تمرین کنین. مطمئن باشین که چیزی رو از دست نمیدین.

یه روز بالاخره کلاس های تی ام دوباره در تهران و سراسر ایران باز میشه. از حالا می تونم تصور کنم که که به سنت قدیم یکی از شاگردهای متعصب این متن رو پرینت می گیره و در کلاس می خونه و بعد همه ضمضمه می کنن: بوتیمار... بوتیمار... بوتیمار... :)) اگر چنین افتاقی افتاد این رو بدونین که باعث افتخار منه که در همون دادگاهی که استادی مثل اوشو به قلابی بودن متهم شد بوتمیار باشم. من از کتاب های اوشو به عنوان مهر استفاده می کنم. حرفهای ارزشمند یوگانی رو مثل قبله نما جلوی روم نگه میدارم تا هیچوقت راه رو گم نکنم و برکفشهای شاگرد سوامی مکتاناندای بزرگ که وقتی به شهر ما اومد ازش کش رفتیم بوسه میزنم.

از معلمین تی ام بخاطر اینکه چراغی در تاریکی بودن و تحت هر شرایطی مدیتیشن تی ام رو اونطور که استادمون ماهاریشی خواسته بود تدریس کردن متشکرم. شاید لازم باشه دوباره یادآوری کنم که با وجود همه گله هایی که من از معلمین تی ام دارم این عزیزان هرگز کوچکترین کوتاهیی در آموزش درست مدیتیشن مرتکب نشدن. اگرچه همه ما ایرانیها باید یاد بگیریم که کمی با ذهن بازتر به مسائل نگاه کنیم. ولی به هر حال من به چشم خودم دیدم که یک سپاهی متعصب بعد از چند هفته تمرین تی ام چقدر آدم آروم و فهمیده شده بود. یک دکتر متریالیست ظرف چند ماه در کلاس همین معلمین به یه انسان خردمند عجیب تبدیل شد و تک تک جاسوس هایی که دولت جمهوری اسلامی به کلاس تی ام فرستاد تا سر از کار ما در بیارن یا بر علیه سیستم تی ام گزارش رد کنن همه به مبلقین تی ام تبدیل شدن. راز اینگونه موفقیت ها در موثر بودن تمرین تی ام و مدیتیشن های مشابه خلاصه میشه.
پایان

Monday, July 13, 2009

شرکت در فریضه مهم نماز جمعه (For fun and profit!)


دوستان، از همه کسانی که نماز بلدن دعوت می کنم که در این نماز جمعه بخصوص شرکت کنن. حتی اگه با آقای رفسنجانی مخالف هستین که احتمالا هستین، باید بگم همونطور که قبلا در وبسایت موسی هم مطرح شد، جنبش سبز ما در لایه های مختلفی فعالیت می کنه. لایه بالایی این جنبش شطرنجیه که آقای موسوی، کروبی، خاتمی و رفسنجانی اون بالا دارن انجام میدن. ما در عین اینکه در لایه های خودمون در حال فعلیت هستیم و در تجمع های خودمون شرکت می کنیم اگر بتونیم در یک چنین اقدامی مثل شرکت در این نماز جمعه اعتبار رفسنجانی رو بالا ببریم این کار باعث میشه که در شطرنجی که اون بالا بین خامنه ای و رفسنجانی برقراره بالانس نیروها به نفع رفسنجانی بشه و صلاحیت ایشون برای احراز پست رهبری بیشتر بشه. همچنین بر کسی پوشیده نیست که آقای رفسنجانی اگر بتونه جانشین خامنه ای بشه بازهم قدرت نظامی خامنه رو نخواهد داشت. این بعنی یک قدم خیلی موثر در پایین آوردن قدرت پست رهبری به طور کل و یک قدم مثبت در راه ایجاد دموکراسی و آزادی برای مردم. اگر موافقین لطفا اطلاع رسانی کنید.

Wednesday, July 08, 2009

آخرین روز خدا

یکی از اون روزهای بخصوصه. از اون روزهایی که دنیا به هیچ جاییت نیست و سخته که خودت رو قانع کنی که مشکل از دنیا نیست. اگرچه عمیقا می دونی که مشکل باید از یه جای دیگه باشه چون دنیا قرار نیست طور خاصی بچرخه و نظر تورو جلب کنه و البته که اگه مبارزه برای آزادی نباشه پس دنیا چه مفهومی می تونه داشته باشه و اصولا زندگی برای چی باید وجود داشته باشه؟

یک نفر از شماهایی که هنوز به خدا معتقدین لطفا به من بگین اگه قرار باشه خدایی وجود داشته باشه ولی هیچوقت احساس مسئولیت نکنه و هیچ دخالتی در امور نکنه پس این بودن با نبودن چه فرقی داره؟ نکنه شما خدا پرست ها هم معتقدین خدا وجود نداره ولی تعریفتون از وجود داشتن و نداشتن برعکس تعریف ماست؟ شاید احمق نیستین و فقط کلمات رو برعکس استفاده می کنین؟ اگر نه چطوری می تونستین توضیح بدین که روزی که احمدی خره رئیس جمهور میشه قیمت نفت به آسمون هفتم میرسه، زمانی که مردم همه دنیا دارن اخبار ایران رو دنبال می کنن مایکل جکسون می میره. تنها کسی که می تونه پوشش خبری ایران رو به خودش اختصاص بده و بعدشم دیگه شبکه های خبری متوجه میشن که حتما لازم نیست خودشون رو جر بدن و از ایران اخبار پخش کنن اونم در حالی که می تونن از لوس آنجلس و هندوراس خبرگذاری کنن. و بعد در زمانی که قراره اعتصاب بشه آلودگی هوا بالا میره اونم در حالی که همه جا تعطیله. اگر این زنگ خطری نباشه که شما رو از خواب خوش خرگوشی خداپرستانه تون بیدار کنه پس دیگه چه میتونه بیدارتون کنه؟

گروههای بسیح و انصار حذب الله یه مزیت عقلانی بر خیلی از ماها دارن و اون اینه که بتی رو می پرستن که اقلا می تون در نماز جمعه چند کلمه حرف بزنه و عواطفشون رو تحریک کنه. بت اونها حتی از دست چلاقش هم برای تقویت قواش استفاده می کنه حال اونکه بعضی از ما به خدایی معتقدیم که حتی دست چلاق هم نداره. خدایی که اگر وجود داشته باشه هم دستش از دنیا کوتاهه. اگه اینطور باشه خداپرست بودنمون هم مثل طرفداریمون از مردم فلسطین می مونه و تابانش رو خواهیم پرداخت. یه موقعی باید دست از پرستش این خدای پیزوری برداریم.

نمی دونم تا کی باید 70 میلیون ملت علاف این یه آدم چلاق باشن ولی به نظرم میاد که تا وقتی که مردم انقدر عصبانی نیستن که اعتصاب کنن این یعنی اینکه زیاد عصبانی نیستن. و آدم یا حاضره زیر بار سنگین حاکمیت یه دیکتاتور چلاق زندگی کنه و یا حاضر نیست و اگه حاضر نیست هر روز ساعت 8 صبح سر کار رفتنش چیه؟ ممکنه فکر کنین که من چون خودم اونجا نیستم این حرفارو می زنم ولی بد نیست بدونین که منم چند هفته ایه که کارم رو کنار گذاشتم و فقط اخبار گوش میدم و اطلاع رسانی می کنم. مگه آم می تونه حواسش رو به کار جمع کنه وقتی که فرزندان بی گناه مردم به بهانه های مختلف زندان میرن و اعدام میشن؟ حتما باید بچه هاتون رو اعدام کنن تا متوجه بشین چه اتفاقی داره میفته؟ فکر می کنین چند روز دیگه نوبت خانواده شما میشه؟ یه دوستی میگفت مردم همه مشاغلشون رو با پارتی بازی پیدا کردن و حالا حاضر نیستن اعتصاب کنن! می دونم که زندگی خرج داره ولی اگه این روند ادامه پیدا کنه هر پولی که در میاریم رو باید خرج کفن و دفن عزیزانمون کنیم. مگه زندگی در زمان اعتصاب چقدر خرج داره؟ فکرشو بکنین ... بعضیا یادشون رفته که در زمان اعتصاب آدم خرج لباس و لوازم منزل نداره. قسط وام بانک رو هم کسی نیست که بیاد ازتون بگیره چون اصولا بانکی وجود نداره. صاحب خونه هم نمی تونه ازتون اجاره بگیره و خیلی بعیده که چند ماه بهتون فرصت نده. حتی اگه بخواد ازتون به زور اجاره بگیره دادگاهی نخواهد بود که به این امور رسیدگی کنه. در زمان اعتصاب آدم به اندازه نون بربری و تن ماهی و سیب زمینی پول لازم داره و این مقدار رو هم بهتره توی بالشتون قایم کرده باشین چون همین روزهاست که بانک دیگه پولی نداشته باشه که به آدم بده.

حرف زدن درباره اعتصاب صحبت کردن از یه حقیقت تلخه ولی یادتون نره که این تنها سلاحیه که در دست دارین و اگه انقدر ازش استفاده نکنین تا دولت برای مبارزه باهاش آماده بشه اونوقت دیگه هیچ چاره ای جز رفتن جلوی گلوله و یا دونه دونه زندانی و پاک سازی شدن نخواهید داشت. به اندازه کافی منتظر قضا و قدر موندیم و دیدیم که حتی گرد و غبار عراق هم به ضرر ما وارد معادله شد. نیروهایی که روبروی ما هستن از همه سلاح هاشون در برابر ما استفاده کردن. فکرشو بکنین چقدر تا حالا ریسک کردن؟ اونا ریسک اینکه اگه ما پیروز بشیم دونه دونه شون رو از تیر های چراغ برق دار بزنیم بر خودشون خریدن و از زور بازوشون، قدرت دروغ پردازیشون، سلاح های سرد و گرمشون بر علیه ما استفاده کردن. ولی ما فقط یک سلاح در دست داریم که هنوز مرددیم باهاش چیکار کنیم. اعتصاب تنها سلاح ماست و تنها چیزیه که می تونیم روش حساب کنیم. بیاین از همین امروز دربارش صحبت کنیم و هرچی که در این باره می دونیم به همدیگه یاد بدیم.